اطلاع از بروز شدن
سه شنبه 87 بهمن 1
پس از قتل لطفعلی خان زند و استقرار سلطنت قاجاریه، حاج ابراهیم کلانتر شیرازی به پاس زحماتی که برای قاجار کشیده بود، با لقب اعتماد السلطنه به صدارت ایران منصوب شد. او برای آنکه همهجا را زیر سلطهی خود داشته باشد، برادران، فرزندان و دیگر اقوام خود را به حکومت شهرهای مختلف ایران فرستاد.
میگویند یکی از اهالی شیراز از دست پسر وی که حاکم شیراز بود به او شکایت برد و گفت: مردم از دست پسرت به ستوه آمده و نمیتوانند در شیراز راحت زندگی کنند.
حاج ابراهیم گفت: خب بروند اصفهان زندگی کنند.
طرف گفت: آنجا هم که برادرت حکومت میکند.
گفت: بروند بروجرد..
مرد شیرازی گفت: آنجا هم که پسر دیگرت هست.
گفت: بروند شهر کرد..
گفت: آنجا هم آن یکی برادرت هست که هرکار دلش می خواهد میکند.
گفت: بروند اراک..
گفت: آنجا که برادر زاده ات هست.
حاج ابراهیم اعتماد السلطنه عصبانی شد و گفت: خب بروند به درک.. بروند به جهنم..
یارو فوری گفت: آنجا هم که پدرت است.
پ ن 1 ـ قابل توجه مدیرانی که قوم و خویشهای خود را بر سرنوشت مردم حاکم میکنند و برای تقویت حکومت و ریاست آنان ـ که معمولا هم ناکارآمد است ـ پدر دیگران را در میآورند.
پ ن 2 ـ هر جند پانوشت اول هیچ ضرورتی نداشت و عاقلان باید با اشارهای همه چیز را بفهمند؛ اما انگار بعضی وقتها باید حتما فریاد زد که : هیییی با تو هستم..